![](http://www.irdc.ir/storage/Images/20110109171415t350-26968_iran_flag.jpg_large.jpg)
![](http://www.irdc.ir/storage/Images/20110109171415t350-26968_iran_flag.jpg_large.jpg)
![](http://www.irdc.ir/storage/Images/20110109171415t350-26968_iran_flag.jpg_large.jpg)
همواره سه جریان اصلی سیاسی ایدئولوژیک در تاریخ معاصر ایران بهطور همزمان مطرح بودند و تقابلاتی با هم داشتند. این سه جریان عبارتاند از: ناسیونالیسم لیبرال، اسلامگرا و سوسیالیسم که در آستانۀ پیروزی انقلاب اسلامی، جریان اسلامگرا بر رقبای خود غلبه یافت و گفتمان غالب را در فضای انقلابی کشور تشکیل داد و همین عامل باعث گردید... نه تنها برای نسل سوم و چهارمیها جذاب و پرفایده است که در مورد فضای سیاسی کشورمان در دهة نخست انقلاب مطالب بیشتر و دقیقتری بدانند، بلکه برای نسل اول و دومیها نیز در حکم تجدیدخاطره و عهد و همچنین عبرتآموزی خواهد بود. در نوشتار پیشرو دستهبندیهای مهم سیاسی اوایل انقلاب و چگونگی شکلگیری جریانهای عمدة سیاسی پژوهیده شده و در اختیار خوانندگان عزیز قرار گرفته است.ساختار قدرت بعد از انقلاب اسلامی در جمهوری اسلامی ایران با تغییر و تحولات بسیاری همراه شد و برخلاف دورۀ قبل، به دلیل نگرانی نیروهای انقلابی از دستیابی ضدانقلابها به قدرت و منحرف شدن مسیر انقلاب، همواره با چالشهایی همراه گردید، بهطوریکه در این دوره پارهپاره شدن و تکثر قدرت را شاهد بودیم و نیروهایی مختلف با جهتگیریهای متفاوت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در درون قدرت جابهجا میشدند. حضور دیدگاههای مختلف باعث شد درگیریهایی سیاسی بین گروهکها و احزاب مختلفی که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی مبارزاتی داشتند و بعد از انقلاب خواهان سهمی از قدرت بودند روی دهد. به وجود آمدن این نوع درگیریها، علاوه بر ایجاد هرجومرج داخلی، باعث شد فضای ترور بر کشور حاکم گردد، و به موازات آن، امنیت داخلی و خارجی دولت نوپای ایران در معرض خطر قرار گرفت. به همین دلیل نیاز به اتخاذ سیاست و عملکرد مناسب برای خروج از چنین بحران و ایجاد دولت باثبات برای تأمین امنیت از جمله دغدغههای اصلی رهبران انقلاب اسلامی ایران در اوایل دهۀ 1360 بود. بر این اساس در نوشتار حاضر عملکرد دولتمردان اولیۀ ایران و بهویژه دولت میرحسین موسوی در اینباره بررسی شده و مواضع و دیدگاههای گروهها و جریانات سیاسی مختلف در ایجاد چنین فضایی برای دستیابی به قدرت و تعامل آنها با یکدیگر بیان گردیده است.
جریانهای سیاسی و احزاب
همواره سه جریان اصلی سیاسی ایدئولوژیک در تاریخ معاصر ایران بهطور همزمان مطرح بودند و تقابلاتی با هم داشتند. این سه جریان عبارتاند از: ناسیونالیسم لیبرال، اسلامگرا و سوسیالیسم که در آستانۀ پیروزی انقلاب اسلامی، جریان اسلامگرا بر رقبای خود غلبه یافت و گفتمان غالب را در فضای انقلابی کشور تشکیل داد و همین عامل باعث گردید جریانهای سیاسی دیگر به دور از صحنۀ سیاسی کشور باقی بمانند. دوری این گروهها از صحنۀ سیاسی برای کشور و نظام نوپا مسلماً تبعاتی به همراه داشت؛ چراکه آنان خواهان کسب سهم در خور ملاحظهای از قدرت بودند و خود را برای کسب چنین قدرتی محق میدانستند؛ لذا پس از تثبیت اولیۀ نظام جمهوری اسلامی ایران تحرکاتی سیاسی علیه سایر جناحها و احزاب سیاسی روی دادند که گاهی در قالب عملیاتهای تروریستی ظاهر میشدند و گروههای دیگر را به غصب ناعادلانۀ قدرت متهم میکردند. این اختلافات سیاسی بین جریانها باعث شد اختلافنظرهایی در نوع مدیریت کشور به وجود آید که تا ظهور دولت میرحسین موسوی همچنان شاهد آن هستیم؛ به ویژه که دولت پیش از ایشان نیز به دست عوامل این گروهکها ترور شد و دولت میرحسین اولین دولتی محسوب میگردید که توانسته بود به تثبیت برسد، اما همچنان این تحرکات در داخل و خارج ایران برای سست کردن پایههای نظام سیاسی نوپای کشور وجود داشت. برهمیناساس در ادامه سعی شده است با تقسیمبندی جریانها و احزاب کشور در آن زمان، خاستگاه، مواضع و عملکرد آنها در دوران انقلاب و دولت میرحسین موسوی شرح داده شود.
1ــ جریان مارکسیستی و حزب توده:
فضای باز ایجادشده در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران باعث گردید اکثر گروههای سیاسی مطرح در انقلاب به آزادی سیاسی دست یابند که گروههای مارکسیستی و از جملۀ آنها حزب توده نیز از این قاعده جدا نبودند؛ لذا فرصت تاریخی برای این حزب بهوجود آمد تا به بازسازی جایگاه خود اقدام کنند و با عضوگیری مجدد، روابط خود را با رهبران انقلاب اسلامی نزدیک سازند. درخصوص وضعیت مارکسیستها باید گفت که این گروهها از همان آغاز با مشکلات نظری و عملی مواجه بودند و برای آنان، که شعار مبارزه با امپریالیسم و سرمایهداری را مطرح میکردند، اتخاذ موضعگیری جدید در مقابل رژیم انقلابی مذهبی غیرممکن بود. آنها استقلال سیاسی جمهوری اسلامی ایران را بهعنوان نشانهای از حرکت تدریجی اجتماعی به سوی تفاهم با اتحاد شوروی تفسیر میکردند. اما از دیگر سو تقسیمبندی نخبگان سیاسی جدید را به دو بخش لیبرال و مکتبی قبول نداشتند و میکوشیدند از اختلافات بهوجودآمده در بین این جناحها به سوی خود بهرهبرداری کنند و همچنین وجود دو عامل باعث سردرگمی آنها میشد: نخست مواضع جناحی اسلامی در داخل، که گاهی با تناقضهایی همراه بود، و سپس سیاست خارجی نه شرقی و نه غربی که ایران، در چهارچوب آن، روابط با بلوک شرق و غرب را نفی مینمود.[1]پس از اشغال ایران به دست متفقین در جنگ جهانی دوم و سپس سقوط شاهنشاهی رضاشاه، به دنبال ایجاد فضایی باز، عدهای از زندانیان سیاسی آزادشده به اتفاق هم تحت عنوان گروه 53 نفر به رهبری دکتر ارانی به فعالیت کمونیستی روی آوردند و هستۀ اولیۀ حزب تودۀ ایران را تشکیل دادند. پس از تشکیل هستۀ اولیۀ این حزب، در ادامه رهبری آنها را ایرج اسکندری بر عهده گرفت و با کسب اجازه از مقامات شوروی به طور رسمی تأسیس این حزب را اعلام کرد.حزب توده اساساً فعالیت خود را با حمله به فاشیسم آغاز کرد و براساس مرامنامۀ خود، بهعنوان حزبی بر پایۀ وحدت کارگران و پیشهوران، در قالب سازمانی ضدامپریالیستی فعالیت خود را در ایران گسترش داد. حزب توده نسبت به اقلیتها توجه وافری نشان میداد و از حمایت عدهای از اشراف نیز برخوردار بود. این حزب، سالها پس از تشکیل سازمان، ماهیت واقعی خود را نشان داد و در پلنوم 7 تیر 1339 بود که خود را حزب طبقۀ کارگر در سراسر ایران نامید و مرام سیاسی خود را براساس جهانبینی مارکسیسم ــ لنینیسم نهاد، و سپس اقداماتش را برای ایجاد جامعۀ سوسیالیستی در ایران گردهم آورد.[2]سالهای 1359 ــ 1360 دورۀ تثبیت حزب توده و اوج فعالیتهای آن محسوب میشود. در این دوره حزب توانست تشکیلات علنی و مخفی نظامی خود را منسجم سازد و به فاز فعالیتهای گستردۀ سیاسی، تبلیغاتی و اطلاعاتی وارد شود. طی این دوره حزب توده کوشید با تبلیغ وسیع، خود را حامی استراتژیک خط امام معرفی کند و با حمایت از اشغال لانۀ جاسوسی به دست دانشجویان خط امام، ادعای مشارکت در دفاع مقدس و مقابلۀ نظامی با خط بنیصدر و گروههای ضدانقلاب خود را حامی انقلاب نشان دهد و جای پای خویش را در جامعه تحکیم بخشد، ضمن اینکه گوشهچشمی نیز به این مسأله داشت که بتواند برای فعالیتهای سیاسیاش پروانۀ فعالیت قانونی از وزارت کشور بگیرد.[3] در همین دوران حضور نورالدین کیانوری، که پس از انقلاب دبیر اول حزب توده شده، بیانگر این مسأله بود که حزب کارکرد سیاسی جدیدی را مدنظر داشت و در این کارکرد جدید، آنها به دنبال راه رشد غیرسرمایهداری بودند که عبارت بود از اعلام شعار جبهه متحد خلق و تمهید اهرمهای مؤثر براندازی با هدف تصرف قدرت سیاسی،[4] و بر این اساس کیانوری پس از سفری که به مسکو کرد تصمیم گرفت فعالیتهای گستردۀ حزب را در این جهت آغاز نماید. نکتۀ مهم این است که اگر بهراستی حزب توده حزبی مردمی و انقلابی بود، نسبت به فعالیتهای علنی نباید نگرانی میداشت، ولی ازآنجاکه این حزب دستنشانده بود و به بلوک شرق وابستگی داشت، مجبور بود تمهیدات مفصل و محتاطانهای را برای فعالیت علنی خود به کار برد. این عوامل در ادامه باعث گردید که حزب دستخوش مجموعهای از اختلافات و درگیریهای درونی شود که به صورت بحران نمودار شد و زمینههای اضمحلال سریع آن را فراهم آورد. این بحرانها ریشه در مسائلی به شرح زیر داشتند: ایدئولوژی الحادی، تعارض با انقلاب و جامعۀ اسلامی، و قدرتجویی و جاهطلبی.[5]مشهورترین اختلاف مطرح، اختلاف میان باند کیانوری و ایرج اسکندری بود که سابقۀ آن به قبل از انقلاب برمیگشت و اصلیترین عامل آن قدرتطلبی بیشتر در عرصۀ سیاسی بود. در ادامه این اختلافات، در سال 1361، یعنی زمانی که دولت میرحسین موسوی در سالهای ابتدایی و تثبیت خود به سر میبرد، تحت تأثیر مسائل جاری انقلاب اسلامی، بحران عظیمی حزب را در بر گرفت که سیل پرسشها در این خصوص با ناتوانی در پاسخگویی مواجه گردید، و اگر پاسخی نیز داده میشد در قالب توجیه و سفسطه بود.در همین دوران با وقوع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و تأکید رهبری انقلاب بر تداوم آن برای جلوگیری از تجاوز دشمن، که با به وجود آمدن اختلافاتی میان رهبران نیز همراه شد، گروهی از حزب توده چنین تحلیل میکرد که انقلاب شکست خورده و جناح راستگرا حاکم شده و خط امام مجبور شده است عقبنشینی کند. این در حالی بود که در چنین شرایطی دولت پیرو خط امام، یعنی دولت موسوی، همچنان سیاستهای کلان نظام را در عرصۀ داخلی و خارجی و با حمایت کامل رهبری انقلاب ادامه میداد. از سوی دیگر گروهی از اعضای حزب نیز، بهرغم پذیرش وجود اختلاف و عقبنشینی خط امام، معتقد بودند که این یک گام برای دورخیز است و در این مقطع خط امام یورش نهایی خود را برای حل مسائل مبرم اجتماعی و سیاسی آغاز خواهد کرد و چهبسا که چنین شرایطی فضای سیاسی را بر حزب توده سختتر کند.[6] در چنین وضعی حزب توده، که برای دسترسی به قدرت حاکمه از هیچ تلاشی دریغ نمیکرد، در برنامههای مصوب خود طی پلنوم هفدهم برنامهای را منتشر ساخت که مضمون آن در ظاهر دفاع از انقلاب بود ولی چیزی نبود جز استراتژی مسخ انقلاب اسلامی ایران یا براندازی خزنده، اما این استراتژی شکست خورد و پس از آن بقایای حزب به تجدید سازمان در خارج از کشور تصمیم گرفتند و بحث انقلاب ملّی ــ دموکراتیک را ارزیابی نمودند و نیروهای ضدامپریالیست و مردمی را به تشکیل جبهه متحد ملّی فراخواندند؛ چراکه انقلاب ایران را شکستخورده میدانستند؛ زیرا نتوانسته است به اهداف خود دست یابد و این امر از آنجا ناشی میشد که حزب پیروزی انقلاب اسلامی را نمیتوانست پیشبینی کند.[7]طرح مسخ انقلاب که از طرف رژیم مارکسیستی شوروی طراحی شده عبارت بود از تلاش همهجانبه برای جذب نیروهای رهاییبخش جهان سوم به مدار وابستگی به بلوک شرق. در همین زمینه حزب توده کوشید تا جناح متمایل به شرق را در میان رهبران اصلی انقلاب بیابد، ولی وقتی نتوانست به نتیجهای دست یابد، با نفوذ بر عوامل پایین و مدیران اجرایی نظام خواست چنین دیدگاهی را در میان آنها ترویج دهد که موفقیت چنین طرحی به منزلۀ براندازی جمهوری اسلامی ایران بود. اما از سوی دیگر طرح دیگری نیز تحت عنوان طرح کودتا مطرح بود تا در صورت موفق نبودن طرح مسخ انقلاب، عملی گردد، ضمن اینکه شاخۀ نظامی هم تلاش میکرد به حوزههای اجرایی نفوذ کند. حزب در این زمینه از دو تاکتیک عیان و نهان استفاده کرد. تاکتیکهای نهان عبارت بودند از: 1ــ ایجاد بحران در حاکمیت و نیروهای اسلامی؛ 2ــ مطرح شدن در جامعه به عنوان آلترناتیو؛ 3ــ تدارک وسیع به تصرف قدرت.همچنین تاکتیکهای عیان نیز موارد زیر را در بر میگرفت: 1ــ طرح وسیع شعار جبهه متحد خلق به منظور تأمین فعالیت خود؛ 2ــ احتراز از اظهارنظرهای عقیدتی و ایدئولوژیک به منظور جلوگیری از تحریک احساسات مذهبی مردم؛ 3ــ انتقادهای ملایم با پوشش قانونی؛ 4ــ دفاع از حاکمیت در مقاطع مختلف پس از انقلاب؛ 5ــ همسو نشان دادن مارکسیسم و اسلام.[8]به نظر میرسد سران و رهبران حزب توده، که تجربه چندینسالۀ فعالیت و شکست را داشتند، میکوشیدند به استراتژی ملاحظهکارانهای برای حفظ موجودیت دست یابند، اما نتوانستند موفقیتی در این خصوص بهدست آورند و حزب، که وارث برنامۀ 37 ساله سیاسی نظیر دستنشاندگی شوروی بود، سرانجام به جرم جاسوسی مورد تهاجم نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران قرار گرفت.[9] سال 1361 تا 1362 دورۀ فروپاشی حزب توده بود و با کشف شدن رابطۀ پنهانی حزب با ک.گ.ب آماج کنترلها و هشدارهای امنیتی قرار گرفت تا از این بحران خارج شود، که از جملۀ آنها قطع ارتباط با شبکۀ ک.گ.ب بود. اما بهرغم این فعالیتها در نهایت با پیگیری گستردۀ سازمانهای اطلاعاتی ایران این اقدامات خنثی شد و در تاریخ 6 اردیبهشت 1362 طی عملیات امیرالمومنین(ع)، که در شب میلاد مولای متقیان انجام شد، تمامی ارکان مخفی و علنی حزب فرو ریخت و با اعلام دادستانی انقلاب این حزب منحل گردید.[10]
2ــ سازمان مجاهدین خلق:
سازمان مجاهدین خلق در ایران در سال 1344 تأسیس شد. محمد حنیفنژاد، سعید محسن و حسین نیکبین از دانشجویان دانشگاه تهران و از اعضای سرشناس انجمنهای اسلامی بودند که در سال 1341 دانشکده را رها کردند و همراه تنی از همفکران خود، که در نهضت آزادی فعالیت میکردند، از عملکرد رهبران نهضت به خاطر سازشکاری و قاطعیت نداشتن در مواجهه با رژیم شاه انتقاد نمودند. پس از حوادث 15 خرداد این افراد که دستگیر شده بودند آزاد گشتند و با جمعآوری همفکران خود، که در انجمنهای اسلامی فعالیت میکردند، هستۀ اولیۀ این سازمان جدیدالتأسیس را بهوجود آوردند. سازمان، از همان ابتدای تشکیل، از لحاظ سیاسی به ایدئولوژی اسلامی اعتقاد داشت، اما آنچه از اسلام مدنظر قرار میداد متفاوت از اسلام و شریعتی بود که فقهای صاحب نام معرفی میکردند. آنها معتقد بودند که اسلام و حقیقت آن از صدر اسلام دچار انحراف گردیده و همین عاملی است که سبب پیدایش فرقههای مختلف گردیده است.[11]سازمان پس از چند سال کار مطالعاتی اولیه در زمینههای سیاسی و ایدئولوژیک تصمیم گرفت که از سال 1349 وارد فاز نظامی گردد و پس از تغییراتی در ساختار سازمان به یک سازمان مارکسیستی تبدیل شد. از سال 1355 تا 1356 به دلیل حضور عدۀ بسیاری از اعضای این سازمان در زندان، نام بخش بیرونی آن به سازمان پیکار تغییر کرد و از درون آن چند گروهک دیگر مانند رزمندگان، آرمان، و نبرد پدید آمد. اما با خروج اعضای اصلی آن از زندان، پس از انقلاب اسلامی تلاش کردند بار دیگر وفاداری خود را به مارکسیسم حفظ و اعلام نمایند؛ لذا بر تحرکات منافقانه علیه دولت نوپای جمهوری اسلامی ایران، مبادرت کردند و از سال 1360، یعنی ابتدای حضور دولت میرحسین موسوی، به فاز نظامی وارد شدند و ضمن فعالیت بر ضد جمهوری اسلامی ایران، چندین هزار نفر از مسئولان، روحانیان، پاسداران، مردم عادی و... را ترور کردند، اما در ادامه با عملکرد مفید دولت میرحسین مواجه شدند که با افزایش توان و تقویت نیروهای امنیتی داخلی طی چند سال توانست عملکرد این سازمان را در کنترل درآورد، و با کمک مردم و سپاهیان انقلاب بسیاری از تحرکات آنها را خنثی نماید، بهطوریکه مقابله با این سازمان در شهرها به صورت یک جنگ تمامعیار جلوه مینمود. اما این سازمان که کمکم با افزایش قدرت داخلی و مشروعیت مردمی دولت جمهوری اسلامی ایران مواجه میشد و رفتهرفته عرصۀ فعالیت را برای خود تنگ میدید سرانجام تصمیم گرفت از ایران خارج شود و پس از دیدار مسعود رجوی، رهبر سازمان، با صدام حسین به حزب بعث عراق پیوست تا ضمن همکاری با عراق در جنگ علیه ایران، به تحرکات نظامی خود در خارج از کشور ادامه دهد.[12]
احمد معنوی
پینوشتها:
[1]ــ یحیی فوزی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، ج 1، تهران، عروج، 1384، صص 368 ــ 367
[2]ــ الهه کولایی، استالنیسم و حزب توده در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، صص 106 ــ 85
[3]ــ سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشی، ج 1، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1370، ص 225
[4]ــ همان، ص 227
[5]ــ همان، صص 239 ــ 232
[6]ــ همان، ص 243
[7]ــ همان، ص 270
[8]ــ بهروز مازیار، شورشیان آرمانخواه، ناکامی چپ در ایران، ص 213
[9]ــ احسان طبری، کژراهه خاطراتی از حزب توده، ص 178
[10]ــ سیاست و سازمان حزب توده، همان، ص 226
[11]ــ حسین احمدی روحانی، سازمان مجاهدین خلق، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، صص 43 ــ 23
[12]ــ احمدرضا کریمی، سازمان مجاهدین خلق و مواضع آنها، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، صص 8 ــ 7
[13]ــ یحیی فوزی، همان، ج 1، صص 404 و 405
[14]ــ همان، صص 414 ــ 410
[15]ــ حسین احمدی، همان، ص 256
[16]ــ یحیی فوزی، همان، ج 1، ص 382
[17]ــ همان، ص 390
[18]ــ عبدالله جاسبی، تشکل فراگیر، مروری بر یک دهه فعالیت حزب جمهوری اسلامی، ج 1، ص 381
[19]ــ یحیی فوزی، همان، ج1، صص 395 و 394
[20]ــ همان، ج 2، ص 103
[21]ــ غلامرضا مصباحی، بررسی اختلافات مواضع موجود در اقتصاد جمهوری اسلامی ایران، نور علم، دوره4ش6(آذر و دی1370)صص32و34.
[22]ــ یحیی فوزی، همان، ج 2، صص 105 و 104
[23]ــ حسین بشیریه، دیباچهای بر جامعهشناسی سیاسی ایران، تهران، نگاه معاصر، 1381، ص 47
منابع:
http://irdc.ir
نشریه زمانه/ ش 66
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
:: بازدید از این مطلب : 260
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1